کد مطلب:180028 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:280

امام سجاد در دوران کودکی در سفر حج
عبدالله مبارك می گوید: «در یكی از سالها برای انجام حج به سوی مكه می رفتم، در مسیر راه كودك هفت یا هشت ساله ای را دیدم كه در كنار كاروانی (بدون مركب و توشه ی سفر)، به طرف مكه حركت می كرد. نزدش رفتم و سلام كردم و گفتم: با همراهی چه كسی حركت می كنی؟

گفت: با یاری خدا.

به نظرم آمد كه با شخص بزرگی روبرو شده ام، گفتم: پسرم! توشه راه، و مركبت كجاست؟

گفت: توشه ام تقوا و مركبم دو پاهایم می باشد، و قصدم مولایم خداست.

مقام آن كودك به نظرم بزرگتر شد، گفتم: از كدام خاندان هستی؟

- از خاندان عبدالمطلب.

گفتم: از كدام طایفه؟

- از بنی هاشم.

گفتم: فرزند چه كسی هستی؟

- علوی فاطمی هستم.

گفتم: ای آقای من! تاكنون شعری سروده ای؟

گفت: آری. آنگاه به درخواست من این اشعار را خواند:



[ صفحه 20]



لنحن علی الحوض رواده

نذود و نسقی وراده



و ما فاز من فاز الا بنا

و ما خاب من حبنا زاده



و من سرنا نال منا السرور

و من سائنا ساء میلاده



و من كان غاصبنا حقنا

فیوم القیامة میعاده:



«همانا ما در كنار حوض كوثر هستیم و همواره در آنجا رفت و آمد می كنیم. بعضی از وارد شدگان را از آن دور می كنیم و به بعضی آب می نوشانیم و هیچ كس جز به وسیله ی ما رستگار نشود و آن كس كه حب ما ره توشه او است، تیره بخت نخواهد شد.

كسی كه ما را شاد كند از جانب ما شادی به او رسد و كسی كه ما را ناخشنود كند، نشانه ی ناپاكزادی او است. و كسی كه حق ما را غصب كند، در وعده گاه روز قیامت بازخواست خواهد شد.»

سپس آن كودك از نظرم ناپدید شد تا اینكه به مكه رفتم و پس از انجام اعمال حج، به ابطح (بین منی و مكه) بازگشتم، ناگاه در آنجا جمعی را به گرد هم دیدم، به پیش رفتم تا بنگرم چه كسی در میان آن جمع است؛ ناگاه آن كودك را در آنجا دیدم. از حاضران پرسیدم این كودك كیست؟ شخصی گفت: او زین العابدین علیه السلام است. [1] .


[1] مناقب، ج 4، ص 156 - بحار، ج 46، ص 91.